توسط: موسوی
عن حفص بن عمر البجلی قال : شکوت إلى أبی عبد الله ( علیه السلام ) حالی وانتشار أمری علی قال : فقال لی إذا قدمت الکوفة فبع وسادة من بیتک بعشرة دراهم وادع إخوانک وأعدلهم طعاما وسلهم یدعون الله لک ، قال : ففعلت وما أمکننی ذلک حتى بعت وسادة واتخذت طعاما کما أمرنی وسألتهم أن یدعوا الله لی ، قال : فوالله ما مکثت إلا قلیلا حتى أتانی غریم لی فدق الباب علی وصالحنی من مال لی کثیر کنت أحسبه نحوا من عشرة آلاف درهم ، قال : ثم أقبلت الأشیاء علی .
حفص بن عمر نقل میکند که به نزد امام صادق ع از روزگار بد و تنگدستیام شکوه کردم. فرمودند: «هنگامی که به کوفه رسیدی از وسائل خانه ات بالشی را بفروش به ده درهم و برادرانت را دعوت و برایشان غذایی تهیه کن و از آنها بخواه که برایت دعا کنند.»
پس چنین کردم و جز همان بالش را برای تهیه پول غذا نداشتم، آن را فروختم، مطابق دستور ایشان غذایی فراهم کردم و از مهمانانم خواستم که برایم دعا کنند، قسم به خدا که اندکی نگذشت که یکی از بدهکارانم دق الباب کرد و مبلغ بسیار زیادی را با من تسویه کرد که حدود ده هزار درهم بود، و بعد از آن بود که روزگار روی خوشش را به من نشان داد.
کافی شریف، همچنین ن ک: اختصاص ص ۲۴