آرزوی گوسفند بودن!
توسط: موسوی
ابوبکر گفت: به خدا قسم دوست داشتم قوچی بودم که صاحبانم مرا پروار میکردند و چون به بیشترین حد از چاقی و پرواری میرسیدم مرا سر میبریدند، پس قسمتی از من را کباب و قسمت دیگرم را نمکسود میکردند، سپس مرا خورده و بصورت مدفوعی در آبریزگاه میانداختند، و از ابتدا مرا انسان خلق نکرده بودند.
قال أبو بکر : والله لوددت أنى کبش یسمننى أهلى فإذا کنت أعظم ما کنت وأسمنه یذبحونى فیجعلون بعضى شواء وبعضى قدیدا ثم أکلونى ثم ألقونى عذرة فى الحش وأنى لم أکن خلقت بشرا
علی بن حسام الدین المتقی الهندی، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال
پ ن: این آرزو را عمر و ابو عبیده جراح نیز داشتهاند! ن ک مصدر پیشین
[…] ن: این آرزو را ابوبکر و ابو عبیده جراح نیز داشتهاند! ن ک مصدر […]