حسین بن دحمان تعریف می کند در مدینه بودم و در مسیری تنها می رفتم، میانه ی روز بود که شروع به آواز خواندن کردم. این اشعار را می خواندم: ما بال أهلک یا رباب خزرا کأنّهم غضاب ناگاه پنجره ای از یکی از خانه ها باز شد، صورتی زشت با ریشی قرمز از پنجره […]
حسین بن دحمان تعریف می کند در مدینه بودم و در مسیری تنها می رفتم، میانه ی روز بود که شروع به آواز خواندن کردم. این اشعار را می خواندم: ما بال أهلک یا رباب خزرا کأنّهم غضاب ناگاه پنجره ای از یکی از خانه ها باز شد، صورتی زشت با ریشی قرمز از پنجره […]
میخواهم توجه شما را به این نکته جلب کنم که چگونه جامعه را میتوان با یک سلسله تبلیغات دروغین فریب داد. اکنون ۵۸ سال است که این اعلامیه [اعلامیه ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ مبنی بر یورش برای اشغال خانه دکتر مصدق توسط سرهنگ نصیری] مستند کودتا قرارگرفتهاست. وقتی این اعلامیه در رادیو منتشرشد مردم تصور کردند که کودتایی رخ […]
قوم وضعوا الأحادیث فی الترغیب والترهیب لیحثوا الناس بزعمهم على الخیر ویزجروهم عن الشر وهذا تعاط على الشریعة ومضمون فعلهم أن الشریعة ناقصة تحتاج إلى تتمة فقد أتممناها . أنبأنا أبو المعمر الأنصاری قال أنبأنا أبو محمد بن السمرقندی قال أنبأنا أبو بکر بن ثابت قال أنبأنا محمد بن جعفر بن علان قال أنبأنا أبو […]
و قال ابن أبی عائشة : أفضی الأمر إلى عبد الملک و المصحف فی حجره فأطبقه و قال : هذا آخر العهد بک . جلال الدین السیوطی، تاریخ الخلفاء
بارى اینها تصمیم جدّى داشتند بر اعدام آیة الله خمینى. یک مجالس، محافلى در طهران این طرف آنطرف تشکیل مىشد. ولیکن اینها منتج نتیجهاى نبود و آنقدر قوى نبود که بتواند از اعدام جلوگیرى کند. ما دیدیم که چکار باید بکنیم که ایشان را از اعدام خلاص کنیم؟ تحقیقات اینطرف و آنطرف بالاخره به اینجا […]
حمله ویرانگرانه وهابیها به کربلا، به اطلاع سلطان روم (پادشاه عثمانى) و پادشاه عجم (فتحعلى شاه) مکرر مىرسید ولى کسى از ایشان اقدامى نمىکرد و لذا عبدالعزیز وهابى دلیر گشته، به تقلید پیامبر خاتم(ص) به دعوت سلاطین عالم، نامهها ارسال ساخت، چنانچه ترجمه نامهاى که به پادشاه ایران نوشته، در این مقام ثبت است: «اعوذ […]
…و صحیح آن است که حضرت زهرا س درحالی از دنیا رفت که بر ابوبکر و عمر غضبناک بود و وصیت فرمود که آن دو بر ایشان نماز نخوانند. ولی این مسئله نزد اصحاب ما از جمله اشتباهات بخشیده شده آن دو است، هرچند برای آنها بهتر بود که آن حضرت را تکریم و به […]
و فاطمه [ سلام الله علیها ] وصیت فرمود بر تختی پاک تشییع شود، أسماء بنت عمیس عرض کرد: «برایتان تابوتی میسازم مانند آنچه اهل حبشه میسازند.» و کسی را پی شاخه های نخل فرستاد و با تکه کردن آنها تابوتی برای آن حضرت ساخت. پس آن حضرت س تبسمی فرمود و پس از وفات […]
… پس عمر به ابوبکر گفت: «بیا به نزد فاطمه س برویم، چرا که او را از خود غضبناک کردهایم.» پس با هم به نزد ایشان رفتند و اذن ورود خواستند از حضرت فاطمه س ، ولی به آنها اذن نداد. پس نزد علی ع رفتند و با او صحبت [از شفاعت نزد صدیقه طاهره […]
داوود بن مبارک می گوید در راه بازگشت از سفر حج، بر عبد الله بن موسی بن عبد الله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب ( علیهما السلام ) وارد شدیم و از او سوالاتی پرسیدیم. من از او پرسیدم: «درباره ابوبکر و عمر چه میگویی؟» پاسخ داد: «همان پاسخی را میدهم […]
وأما غسل یوم النیروز فعلى المشهور بین المتأخرین بل لم أعثر على مخالف فیه لخبر المعلى بن خنیس عن الصادق ( علیه السلام ) المروی عن المصباح ومختصره ” إذا کان یوم النیروز فاغتسل ” إلى آخره . وفی خبره الآخر عن الصادق ( ع ) المروی على لسان الشیخ الجلیل الشیخ أحمد بن فهد فی مهذبه حکاه […]
معتقد بودند اگر در دارو اثر ذاتی بود، آن اثر باید همه وقت و همه هنگام باشد. در حالی که تا پیمانهی کسی پر نشده اثر مینماید و چون پر شود، بهترین داروها بیاثر میشود، بلکه نتیجهی معکوس میبخشد. دربارهی دواهای فرنگی هم نظر نامساعد داشت و میگفت طبع بشر تنبل و تنپرور میباشد که […]
از جمله کسانی که در همه کارها دخالت میکرد و بازپرس شده بود؛ ابراهیم یزدی بود که در دولت موقت اول معاون نخست وزیر و سپس وزیر امور خارجه شد… ابراهیم یزدی در طبقه سوم مدرسه رفاه که من هم آنجا بودم، نصیری و رحیمی را به محاکمه کشید. آنها با وجود اینکه میدانستند که من از […]
ضحاک از عمر روایت میکند که میگفت: ای کاش من قوچ خانوادهام بودم و مرا تا جاییکه میخواستند پروار میکردند و چون به بیشترین حد از چاقی و پرواری میرسیدم برایشان مهمانی عزیز میرسید [مرا سر میبریدند] و قسمتی از من را کباب و قسمت دیگرم را نمکسود میکردند، پس مرا خورده و بصورت مدفوعی […]
و یکی از دوستان اهل علمم چنین تعریف میکرد که با برخی از اهل علم مینشستیم و در مورد ابوبکر و عمر و معاویه [لع] و علی [ع] بحث و گفتگو میکردیم و عدهای از عوام هم دوروبر ما جمع شده به سخنان ما گوش میدادند. روزی یکی از آنها که از همه عاقلتر به […]