مشکل همیشگی علم اصول
توسط: موسوی
و بالجمله عالم این طوری که خودت از من بهتر میشناسی، کتاب بزرگی به چاپ رسـانـده و قـربة الی الله به طلاب مجانی میدهد و یکی را نیز به من داده اند، حالا که باز می کنیم میبینیم که یک کتاب مستقلی تصنیف نموده برای آن که موضوع گفتگوهای علماء در فلان مطلب در کجاست، یعنی بعد از بسم الله و الحمد لله نوشته: رسالة فی تحریر و محل النزاع بین العلماء فی دلالة النهی علی الفساد او لا و تعیین مورده الخ.
و تا تمت آن کتاب و رساله بزرگ فقط در تعیین محل گفتگوی آنهاسـت در آن مـطلب معلوم، بس که طول و تفضیل داده اند مطالب را و اظهار فضل خواسته اند بنمایند که زیادی حرف و بزرگی کتاب را دلیل بر زیادی فضل گرفته اند و حال آن که در همان هم خطا کرده اند چون فرموده شده: العلم نقطه کثره الجاهلون.
غرض، بس کـه طولانی نموده اند آن هم انشاء الله به غرض صحیح بوده اما شاگردها نمیفهمند و اصل مطلب را در میان این همه خرمن خرمن حرف گم میکنند به جهنم.
خنده اینجاسـت که مصنفین، یعنی اساتید هم خودشان اصل مطلب را گم کرده اند حالا این جناب آقای کذایی کتابی نوشته در پیدا نمودن اصل مطلب در فلان بحث و به خیال خودش پیدا هم نموده، بعد از این یکی دیگر کتابی خواهد نوشت بر رد این و هلم جرا.
حالا همچو کتابهایی جهت طلبه بدبخت چه فایده دارد، ای جناب رفیق؟ غیر از تضییع عمر و از دیانت و حقیقت علم قرآن و اخلاق و عقاید بهره ای نیافته و با ریش سفید و آخر پیری از مدرسه بیرون میشود با دست خالیی.
حالا من خوب کردم که کتاب را فروختم بعد از عدم احتیاج و نان کبابی خریدم و دو نفس محترمه را فعلا از مردن نجات دادم، باز هم تو قرقر داری.
… درس آقاى سید محمد باقر که مورد اهمیت است و همگى درس او را مىنویسند و زحمت هم میکشند و غرض استاد و شاگرد هم چیز فهمى است آن هم این قدر مطول و مفصل است که سه مرتبه هر درسى را گوش مىکنیم باز هم فراموش مىکنیم بس که وجوه عدیده بر مطلبى از کسى نقل مىکند و بر هر وجهى ردهاى متعددى مىگوید بعد از آن خودش عکس آن مطلب را یا همان مطلب را مدعى مىشود و شش وجه دلیل مىآورد و به هر دلیل چند توهم وارد مىکند و رد مىکند و در ردهاى خود گاهى ان قلت مىزند و دو سه سطر و قلت مى آورد شش سطر که تار و پود ان قلت را از هم مىزند کما هو اوضح من ان یخفى على ذى مسکة رجز مىخواند، شاگردان به خون خود مىغلطند که گذشته از مطلب فهمى چطور این وجوه متسلسله را طوطىوارى مرتب بنویسد و استاد رجز مىخواند که بر فصول غالب شده و یا بر حاج میرزا حبیب الله رشتى که استادش بوده که درس آن مرحوم را اگرچه ندیده بودیم، لکن شنیده ایم که دوره اصول بر حسب تدریس آن مرحوم ششصد سال طول مىکشیده. حال تو را به خدا این طور درسها به درد کسى مىخورد؟ شاگرد و استاد علاوه بر عمر خدادادى از که پانصد سال قرض کند که دوره اصول را تمام کند.
آقا نجفی قوچانی، سیاحت شرق